اتاق خاطرات من

خاطرات این "منِ تنها"!

اتاق خاطرات من

خاطرات این "منِ تنها"!

صدای سکوت

داداش کوچیکم اومده میگه تا حالا دقت کردی وقتی همه جا ساکته ی صدایی همیشه هس این شکلی: دی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی....

این صدای چیه؟!

منم تریپ خفن گرفتم جدی گفتم: صدای اصطکاک بین ارواح همیشه خسته ی انسان ها!!

هه داداشم همچین هنگ کرد که اسم خودشم یادش رفت...گفت: هَـــــــــــــــــ؟! یعنی چی؟

بنده که حوصله ی کنفرانس دادن در مورد این موضوع طاقت فرسا رو نداشتم گفتم: هیچی جانم این صدا صدای زندگیه! تا وقتی آدم زندست این صدارو می شنوه...این صدا صدای سکوته هروقت همه جا ساکت میشه تو این صدا رو می شنوی...

قشــــــــــــنگ متقاعد شد بچه...رفت پیِ درس و مَقشِش!


قسمت2=!!

همین داداش کوچیکه ی بنده گیر داده ب عکس بچگیای منو خواهر بزرگم و داشــــــــــــ بزرگم میگه:تو چرا اینجا چشمات اندازه ی چغندر اینقد بزرگه؟! ولی بقیه اینطوری نیستن،بعد که خوب زوووم کرد رو عکس میگه ولی همتون(!)تغییر کردین جز داشــــــ بزرگم که هنوز شبیه اون موقع هاست...!گفتم:آره داداش منم دیگه صورتم کِش اومده بزرگ شدم دیگه چشمام به این بزرگیا به نظر نمی رسه...ولی یادش بخیر خواهرم بچه بودیم هروخ دعوامون میشد دقیقا چشمای منو مسخره میکرد میگفت خیلی بزرگه...ولی الان دیگه اینطور به نظر نمیرسه...

پ.ن=جنوبیا اکثرا نسبت به بقیه ی شهرا چشماشون درشت تره...ولی خوده نور آفتاب و مطالعه و...سبب کوچیک شدن چشم میشه،که بنده از همه ی این موارد فیض بردم!!

(البته چشم انسان از بدو تولد سایزش تغییر نمیکنه برعکس گوش،دماغ و دهن! همینم خودش دلیلِ اینه که تو بچگی چون صورت کوچیکه بزرگی چشم تو چشم میاد!!!)


قسمت3=!!

من نمیدونم چه هیزم تری به بعضیا(!) فروختم که امروز وقتی سرِ کلاس گفتم استاد قسمت پایین تابلو چیزی ننویسید ما نمی بینیم(چون تقریبا آخرِ کلاس نشسته بودیم و ی عالمه کله جلومون بود!!) ی نفر از قسمت آقایون فرمودند(!) شما همون اولشم چیزی نمی دیدین! خو برادر من اصن چه ربطی ب شما داشت! بعضیا فکر میکنن اگه چیزی نگن بقیه فکر میکنن لالن!

بنده اصن نمیدونم ایشون کی بود و اصن چرا همچین حرفی زد...ب هر حال من از صمیم قلب دعا میکنم خدا شفاش بده!




پ.ن= اللهم اشف کُلِّ مَریضــــــــــــ...


نظرات 9 + ارسال نظر
sahand0097 شنبه 2 آذر 1392 ساعت 12:30 http://sahandtehrani.blogfa.com

بیا در اوج خنده هایم شریکم باش…
من
همیشه
تنها گریه میکنم.‏…

آخ....چ غم انگیز...

mohadese جمعه 17 آبان 1392 ساعت 12:42 http://taranetanhayi.blogfa.com

زیادممنون بانوجونم ک ک بهم سرزدی
من اینکیدمت ازین ب بعد میخوام بخونمت بااجازه البته

ممنون عزیزم...منم لینکتون میکنم

سارا جمعه 17 آبان 1392 ساعت 02:53 http://elaheyeeshghemani.blogfa.com


حالا که تعریف از خود کردی مواظب چشات باش یه اسفند بگیر واسه خودت

هه فدات شم...حتما

مریم پنج‌شنبه 16 آبان 1392 ساعت 22:11 http://maryamgooli.blogfa.com

امینننننننننننننننن

mohadese پنج‌شنبه 16 آبان 1392 ساعت 11:42 http://taranetanhayi.blogfa.com

بههه این اقاهه چ بی خود دهنشو از کرده!!!!
دادش شما چقد دنبال کشف و جستجو خیلی سوال تو ذهنش هستا
اتفاقا منم چشام بچه بودم درست تر بود
الان ن دیگ
چشم درشت ک خوبه !!!چرا خواهر ت مسخره میکرده خوووو!!!
ببین درس با ادم چکارا ک نمیکنه
یادت نره ب من سر بزنی

باشه عزیزم حتما بهت سر میزنم...
ممنون که اومدی

فرشته پنج‌شنبه 16 آبان 1392 ساعت 11:33 http://www.begosib.blogfa.com

سلام پسرا کلا این مدلی هستن باید حرف بزنن نمیدونم چرا این وسط اسم ما خانوما بد در رفته

واقعا...جانا سخن از زبان ما میگویی...

زی زی بانو چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 15:47

چشات درشته؟

بچگیام آره اینطور به نظر می رسید! ولی الان ب نظر خودم معمولیه.
اینم ب خاطر رشد تمام اجزای صورت و ثابت موندن اندازه چشمه!

مسعود چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 15:29

عجــــــــــــــــــــــــــــــب...

بله دیگه

مسعود چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 14:24

"شما همون اولشم چیزی نمی دیدین!" یعنی چه ؟!!!

چی بگم والا اینو باید از اون آقا بپرسیم!
فک کنم منظورشون این بود که ما کور تشریف داریم و هرجای کلاسم که بشینیم بازم نمی بینیم استاد چی می نویسه رو تابلو!
ناگفته پیداس بعضی پسرا با انداختن تیکه به دخترا فقط میخوان خودی نشون بدن!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.