این روزا حال و حوصله ی هیچ کاری رو ندارم
اصن حال و حوصله ی خودمم ندارم!
مامانم همش میگه بیا بریم مراسم،بریم روضه حیفه استفاده کن...
ولی من چطور بگم یعنی چی بگم...
این خعــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی بده که آدم حال و حوصله ی خودشم نداشته باشه...
پ.ن=زِ دستِ دل گِرِفتارُم شُو و روز.... نِه همدم دارُمو نِه قُومِ دلسوز
بِرُم از رفیقِ دورُم بِپُرسم............اگر دوری خوشِن تا دورتر شُم
ی قسمت از ی شَروه!
سلام...
چرا حوصله نداشتین؟
چی بگم والا...
)
"از زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده ی جوانی از این زندگانی ام!!"
(دوستان میگن از عوارضِ افسردگیه...
سلام خوبی بانو؟
وبلاگ خیلی خوبی دارین اگر مایل بودید به وبلاگ منم یه سر بزنید
سلام
"حال ما خوبـــــــــــــ است
اما تو باور نکــــــــــــــــــــن!"
ممنون ک اومدی
بری روضه خوب میشیاااااااااااااااا
بانو بانو بانــــــــــــــــــــــــــــو؟؟؟
من میخوام یکم فضولی کنم :دی
اسم واقعیت چیه خووو؟
چن سالته؟؟
راسی چطورررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررری نظرارو برگردوندی ب منم یاد بددددده!
میام بهت میگم عزیزم...
این لحجه کجاس؟
لهجه ی بوشهر!
عه ووووووا خدابد نده چررررا عزیزززززم؟؟؟؟ چی شده خانومی
خب شاید وا3 در3 زیاده؟؟هوووووووم؟
ن باوا...! ب خاطر درس نیس...
اصن ی وضعی